به دلیل مشکلات اخیر در قالب های وبلاگ

 اگر موقع کامنت گذاشتن | کد امنیتی رو مشاهده نکردید|چند بار کلید های

 
|(alt+shift)|رو بزنید تا زبان کامپیوتر شما چند بار تغییر کنه و بعد از چند ثانیه
 
 
 کد امنیتی  به نماش گذاشته میشه واستون

   چنگ میزنم به خیالت!

   مشتم را که باز میکنم غمگینتر میشوم...

   عطر دست هایت می پرد!

   کدام را نگه دارم؟؟؟

   خیالت را؟؟

   عطر دست هایت را؟؟

   آن روزهای از دست رفته را؟؟

   یا...؟؟

   هیچکدام!

 من خواب و خیال نمیخواهم!

   ... خودت را کم دارم...!

   یادت که نرفته؟

   تو یک آغوش به من بدهکاری...

هی دختر جان

هی دختر جان ....

خودت رو جمع و جور کن !

 

اینجا پسرانش همه تشنه اند !
 
مریدان خدا پسران را طوری تشنه شهوت گذاشته اند .....
 
که عده ای از آنها به یاد خواهر خود هم میزنند .... !!!
 
چاک سینه و مانتو ات را ببند !!!
 
اینان از کودگی عطش سینه داشته اند
 
خودت رو جمع و جور کن
 
اینجا به دختری که کفش پاشنه بلند و موی بلوند و چشم های عسلی دارد
 
نمیگویند بانو خطابت می کنند فاحشه...
 

 


פֿבآیــآ...!

בرگلـפּیـَمـ



اَبــْـرـه ڪوچَڪے سـتـْ


ڪـﮧפֿـیـآلـٍ بـآریـﬤטּ نَـבارَ...

مـیـشَـ
פּב مَـرـآ بَغَـلـ ڪُنْے...؟؟


وقتی کسے رو دوست دارے
زمانے که پاے تلفن باید خداحافظے کن
ے

اما هنوز دلت میخواد صداے محبوبت رو بشنوے . باهاش حرف بزنے... یهو میگه راست
ے؟؟؟؟!
میگے : جو
לּ دلم...؟؟؟
آروم میگه : دوســـتـــت دارم
آخ ....

که این چند ثانیه آخر دلت میخواد پرواز کنے


هر لحظه بهانه تو را میگیرم

هر ثانیه با نبودنت درگیرم

حتی تو اگر به خاطرم تب نکنی

من یکطرفه برای تو میمیرم


کـاش مـی فـهـمیـدی ....

 

قـهـر میـکنم تـا دسـتـم را مـحـکمتر بگیـری و بـلـنـدتـر بـگـویی:

 

بـمان...

 

نـه ایـنـکـه شـانـه بـالا بـیـنـدازی ؛

 

و آرام بـگویـى:

 

هـر طور راحـتـى ... !

خودمان را پیدا کنیم نیمه ی گمشده مان پیشکش!

دخـتـر کـه بـاشـی
بـهـانـه نیــــست
حـقـیـقـتـی سـت
کـسـی نــمـیـتـوانـد درکــــش کـنـد
بــــــاید دخـتـر بـاشـی تـا بــــدانـی چـه مـی گـویـم
دخـتـر بـاشـی تـا در ایـن شـهـر گـرگ زنـدگــی کـنـی
هـمـان جـایـیـکـه بـا هـر نـــــگاه تــــو را تـعریـف مـی کـنـنـد
اگــر مـرام بـگـذاری مـرامـت را نـــفـع مـی دانـنـد
اگـر خــــوبـی کـنـی
لـبـخـــنـد بـزنـی
شـــــادی کـنـی
تــــو را نـاپـاک مـیــــدانـنـد
ایـنـجـا جـایـی سـت کـه هـــــمـه چـیـزت را مـی شـمـارنـد
پـس دخـتـربـاش
خــــودت بـاش
بـگـذار گـرگ هـای شـهـر هـــــر چـه مـی خـواهـنـد بــــــگـویـنـد
بـه دنـیـا آمـده انـد تـا زوزه بـکـشـنـد
 
 
امل نیستم ... عقب مانده نیستم !
 
فقط کسی را می خواهم که مرا برای دلم بخواهد ...
 
نه برای تنم..
 
تن فروش زیاد شده ؛ اما من
 
چیزهای دیگری هم دارم
 
که تو را غرق ِ لذت کند ! ...
 
مرا آنطور که هستم باور کن
 

روزهای بودنم همه با من بیگانه اند

روزهای بودنم همه با من بیگانه اند
•کسی نه شاخه گلی می آورد
•نه برایم می خندد و نه می گرید
•و نه حتی کسی مرا برای خودم می خواند
•... رفتن من نیز روزی فرا می رسد
•آن روز همه می آیند
•همه با یک دسته گل       
•همه سیاهپوش٫ برای رفتنم می گریند
•همه مرا برای خود می خوانند
•نمی دانم٫... هیچ نمی دانم
•شاید تنها جرمم "نفس کشیدن" است
 

مرا باور کن ...
همان طور که هستم... رنگ خودم !
و مرا آن گونه بخواه که ترسیم شده ام ...ساده ی ساده !
این دل کوچکم می شکند وقتی ...
از باورهای غلط جامه می بافی و به زور بر تنم می کنی !
آهسته فرو می ریزم ...
با صدایی بلند ...!
 
 
برای گریه انداختن من نیازی به داد و فریاد نیست
بغض ِ لعنتی من این روزها با عـــــزیزم و جـــــانم هم می شکند
 
دل شــکــســته ام 
 
 
هـَـمـچـون مــادَری کـه لـبـاس ورزشـی
 
بچـَـش بـوی سـیـگــار مـیـده ...
 
 
گاهی خنده بیخ گلویم را می گیرد!
آخرش هیچ کس نفهمید 
 ناخوشی من چیست...
همه گول خوردند...
 
 
             
                            
                           زن ظریفه نه ضعیفه... 
 
ضعیف اون مردیه که یک ساعت نمیتونه 
 
چشم و دلش رو نگه داره …

یادم باشد حرفی نزنم که به کسی بربخورد

راهی نروم که بیراه باشد..

خطی ننویسم که

آزار بدهد کسی را

یادم باشدکه روز و روزگار

خوش است وبروقف مراد...

وخب تنها دل ماست که دل نیست!





دلم یک ذره عشق میخواهد....

همراه با یک لیوان چای داغ

اندکی سکوت و مقدار کمی فکر

با مزه یک شکلات و یک آهنگ زیبا !!!



حوصله خواندن ندارم!!

حوصله ی نوشتن هم ندارم!!!

این همه دلتنگی دیگرنه با خواندن

کم میشود،نه نوشتن

دلم لمس آغوشت رامیخواهد

فقط همین...



حِیفِ دِل صَبورمَــن کـه عآشِقِت بـود

یــــآدَمــــــ نِمــــــیره بـــــآ دِلَــــــم چِــــه کــــــردی

من یک دخترم

"من" یک دختر اما "خودم" هستم!!

صبور و عجول! سنگین، مغرور با پیچیدگی ساده!

فراری از دختران آهن پرست و پسران مانکن پرست...

و برای آنان که چهره های رنگ شده را می پرستند نه سیرت آدمی... هیچ ندارم...!!

 

 حوالی من برایشان توقفــــــــ ممنوع است 

 

اگر روزي داستانم را نقل كردي بگو:

بي كس بود اما كسي رو بي كس نكرد

 تنها بود اما كسي رو تنها نذاشت

دل شكسته بود اما دل كسي رو نشكست


دیگر نمیتوانم بنویسم .

دیگر نمیتوانم غزلت کنم !

دیگر نمیتوانم با واژه ها بزم بگیرم یا رزم یا ختم !

کاغذهای بیچاره !

بغض و کلافگیم را سر انها خالی میکنم

و روحم را در جسمشان مچاله میکنم !

هر چه مینویسم یک چیزی کم دارد .

یک چیزی مثل عشق !

مثل هدف !

مثل آیین !

مثل......!

مثل تـــــــــو !

به واژه هایم رحم کن



این که نامش زندگی ست مرا کشت,

حیران مانده ام آنکه نامش مرگ است با من چه میکند...


قهوه ای تلخ

و

دود سیگار که میپیچد دور تنم

به جای حلقه ی بازوانت

یعنی تو نیستی...

از من نرنج

نه مغرورم

نه بی احساس

فقط خسته ام

خسته از اعتمادی بی جا !!!!!!!!

برای همین قفلی محکم بر دل زده ام



گردنــم درد می کنــد ...

از بــس همــه چیــز را گــردن مــن انداختــی !

دوســت نداشتنــت را ...

خیانتــت را ...


شکسته ام


ﻭﻗﺘﻲ ﺑﺎﻫﺎﺵ ﻗـــــﻬﺮﻱ

ﺍﺱ ام اس ﮐﻪ ﻣﻴﺎﺩ ﻫﻤﻪ ﺗﻦ ﻭ ﺑﺪﻧﺖ ﻣﻴﻠﺮﺯﻩ

از عشق .. از دلتنگی

ﭼﻮﻥ ﻓﮑﺮ ﻣﻴﮑﻨﻲ ﺍﻭﻭﻧﻪ …

ﺑﻌﺪ ﮐﻪ ﻣﻴﺒﻴﻨﻲ...ﺍﻭﻥ ﻧﻴﺴﺖ ﺧﻴﻠﻲ ﺩﺍﻏﻮﻥ ﻣﻴﺸﻲ !!

ﻭﻟﻲ ﻏﺮﻭﺭ ﻟﻌﻨﺘﻲ ﻭ ﺣﺮﻓﺎﻳﻲ ﮐﻪ ﺍﺯﺵﺷﻨﻴﺪﻱ

ﺭﻭﺯ ﺁﺧﺮ,ﺍﺟﺎﺯﻩ ﻧﻤﻴﺪﻩ ﺑﻬﺶ ﺯﻧﮓ ﺑﺰﻧﯽ

ﻣﻨﺘــــــــﻈﺮﻱ ﺍﻭﻥ ﺍﻭﻝ ﺑﻴﺎﺩ ﺳﻤﺘﺖ

ﺍﻭﻧﻢ ﻧﻤﻴﺎﺩ .… ﺗﻮﺍﻡ ﻧﻤﻴﺮﻱ

گــــــاهی .…

ﻳﻪ ﺭﺍﺑﻄﻪ ﺗﻮ ﺍﻭﺟـــﺶ ﺑﻪ ﻫﻤﻴﻦ ﺭﺍﺣﺘﻲ ﺗـــــــﻤﻮﻡ ﻣﻴﺸﻪ



این روزها شبیه شیشه ماشین شده ام!

خورد و تیکه تیکه شده ام !

اما از هم نمی پاشم

ولی شکستم

باور کن


تاریکی اتاقم شکسته می شود با نوری ضعیف ...

تاریکی اتاقم شکسته می شود با نوری ضعیف ...


لرزشی روی میز کنار تختم میفتد ..


از این صدا متنفر بودم اما ...


چشم هایم را میمالم ..


1new message


تا لود شود آرزو می کنم ... کاش تو باشی ...


سکوت می کنم ، آرزوی بی جایی بود !!







از ساختار دنيا اطلاعات زيادی ندارم

امّا... من هم دوست داشتم دنــيــای کسی باشم