به دلیل مشکلات اخیر در قالب های وبلاگ
اگر موقع کامنت گذاشتن | کد امنیتی رو مشاهده نکردید|چند بار کلید های
به دلیل مشکلات اخیر در قالب های وبلاگ
اگر موقع کامنت گذاشتن | کد امنیتی رو مشاهده نکردید|چند بار کلید های
مشتم را که باز میکنم غمگینتر میشوم...
عطر دست هایت می پرد!
کدام را نگه دارم؟؟؟
خیالت را؟؟
عطر دست هایت را؟؟
آن روزهای از دست رفته را؟؟
یا...؟؟
هیچکدام!
من خواب و خیال نمیخواهم!
... خودت را کم دارم...!
یادت که نرفته؟
تو یک آغوش به من بدهکاری...

خودت رو جمع و جور کن !
![]()
פֿבآیــآ...!
בرگلـפּیـَمـ
اَبــْـرـه ڪوچَڪے سـتـْ
ڪـﮧפֿـیـآلـٍ بـآریـﬤטּ نَـבارَﬤ...
مـیـشَـפּב مَـرـآ بَغَـلـ ڪُنْے...؟؟

وقتی کسے رو دوست دارے
زمانے که پاے تلفن باید خداحافظے کنے
اما هنوز دلت میخواد صداے محبوبت رو بشنوے . باهاش حرف بزنے... یهو میگه راستے؟؟؟؟!
میگے : جوלּ دلم...؟؟؟آروم میگه : دوســـتـــت دارم
آخ ....
که این چند ثانیه آخر دلت میخواد پرواز کنے

هر لحظه بهانه تو را میگیرم
هر ثانیه با نبودنت درگیرم
حتی تو اگر به خاطرم تب نکنی
من یکطرفه برای تو میمیرم
کـاش مـی فـهـمیـدی ....
قـهـر میـکنم تـا دسـتـم را مـحـکمتر بگیـری و بـلـنـدتـر بـگـویی:
بـمان...
نـه ایـنـکـه شـانـه بـالا بـیـنـدازی ؛
و آرام بـگویـى:
هـر طور راحـتـى ... !







حوصله خواندن ندارم!!
حوصله ی نوشتن هم ندارم!!!
این همه دلتنگی دیگرنه با خواندن
کم میشود،نه نوشتن
دلم لمس آغوشت رامیخواهد
فقط همین...

صبور و عجول! سنگین، مغرور با پیچیدگی ساده!
فراری از دختران آهن پرست و پسران مانکن پرست...
و برای آنان که چهره های رنگ شده را می پرستند نه سیرت آدمی... هیچ ندارم...!!
حوالی من برایشان توقفــــــــ ممنوع است

اگر روزي داستانم را نقل كردي بگو:
بي كس بود اما كسي رو بي كس نكرد
تنها بود اما كسي رو تنها نذاشت
دل شكسته بود اما دل كسي رو نشكست
دیگر نمیتوانم بنویسم .
دیگر نمیتوانم غزلت کنم !
دیگر نمیتوانم با واژه ها بزم بگیرم یا رزم یا ختم !
کاغذهای بیچاره !
بغض و کلافگیم را سر انها خالی میکنم
و روحم را در جسمشان مچاله میکنم !
هر چه مینویسم یک چیزی کم دارد .
یک چیزی مثل عشق !
مثل هدف !
مثل آیین !
مثل......!
مثل تـــــــــو !
به واژه هایم رحم کن
این که نامش زندگی ست مرا کشت,
حیران مانده ام آنکه نامش مرگ است با من چه میکند...
قهوه ای تلخ
و
دود سیگار که میپیچد دور تنم
به جای حلقه ی بازوانت
یعنی تو نیستی...
از من نرنج
نه مغرورم
نه بی احساس
فقط خسته ام
خسته از اعتمادی بی جا !!!!!!!!
برای همین قفلی محکم بر دل زده ام
گردنــم درد می کنــد ...
از بــس همــه چیــز را گــردن مــن انداختــی !
دوســت نداشتنــت را ...
خیانتــت را ...
ﻭﻗﺘﻲ ﺑﺎﻫﺎﺵ ﻗـــــﻬﺮﻱ
ﺍﺱ ام اس ﮐﻪ ﻣﻴﺎﺩ ﻫﻤﻪ ﺗﻦ ﻭ ﺑﺪﻧﺖ ﻣﻴﻠﺮﺯﻩ
از عشق .. از دلتنگی
ﭼﻮﻥ ﻓﮑﺮ ﻣﻴﮑﻨﻲ ﺍﻭﻭﻧﻪ …
ﺑﻌﺪ ﮐﻪ ﻣﻴﺒﻴﻨﻲ...ﺍﻭﻥ ﻧﻴﺴﺖ ﺧﻴﻠﻲ ﺩﺍﻏﻮﻥ ﻣﻴﺸﻲ !!
ﻭﻟﻲ ﻏﺮﻭﺭ ﻟﻌﻨﺘﻲ ﻭ ﺣﺮﻓﺎﻳﻲ ﮐﻪ ﺍﺯﺵﺷﻨﻴﺪﻱ
ﺭﻭﺯ ﺁﺧﺮ,ﺍﺟﺎﺯﻩ ﻧﻤﻴﺪﻩ ﺑﻬﺶ ﺯﻧﮓ ﺑﺰﻧﯽ
ﻣﻨﺘــــــــﻈﺮﻱ ﺍﻭﻥ ﺍﻭﻝ ﺑﻴﺎﺩ ﺳﻤﺘﺖ
ﺍﻭﻧﻢ ﻧﻤﻴﺎﺩ .… ﺗﻮﺍﻡ ﻧﻤﻴﺮﻱ
گــــــاهی .…
ﻳﻪ ﺭﺍﺑﻄﻪ ﺗﻮ ﺍﻭﺟـــﺶ ﺑﻪ ﻫﻤﻴﻦ ﺭﺍﺣﺘﻲ ﺗـــــــﻤﻮﻡ ﻣﻴﺸﻪ

این روزها شبیه شیشه ماشین شده ام!
خورد و تیکه تیکه شده ام !
اما از هم نمی پاشم
ولی شکستم
تاریکی اتاقم شکسته می شود با نوری ضعیف ...
لرزشی روی میز کنار تختم میفتد ..
از این صدا متنفر بودم اما ...
چشم هایم را میمالم ..
1new message
تا لود شود آرزو می کنم ... کاش تو باشی ...
سکوت می کنم ، آرزوی بی جایی بود !!
از ساختار دنيا اطلاعات زيادی ندارم
امّا... من هم دوست داشتم دنــيــای کسی باشم